17 》2000
بچه تر که بودم وقتی مادرم میخواست از خواب بیدارم کند، در آن صبح خروسخوان که هنوز آفتاب جای خودش را در آسمان باز نکرده بود و کلاغها هم حتی نوک در زمین نزده بودند، به من میگفت "بلند شو ظهر است دیگر!!" کار البته به اینجا ختم نمیشد، وقتی هم که میخواستم گاوها را افسار بزنم و برای چرا به باغ ببرم، پدر بزرگم، نگاهی بدون لبخند تحویلم میداد و میگفت "دیگر ظهر است کجا برویم مردند این گاوها از گرسنگی الان که برویم باید برگردیم".
اما نکته جالب کار هر روز من، این بود که هر موقع واقعا ظهر میشد وآفتاب سایهام را یک وجب میکرد و میفهمیدم ساعت نزدیک دوازده است( این کار را پدر خدا بیامرزم به من یاد داده بود ) به پدربزرگم میگفتم "برویم، ظهر شده است!" اما پدر بزرگم میگفت "کجا برویم اول صبحی؟؟"
همیشه در آن دوران سوالم این بود چه طور است وقتی صبح است همه میگویند ظهر شده، ولی وقتی واقعا ظهر شده همه میگویند صبح است؟ بعدتر فهمیدم که آن کار پدربزرگم، اسمش جوسازی است، جوسازیای که البته کمی شوخی هم قاطیاش بود و هدفش تربیت من.
این روزها یک خبر تمام تلوزیون را پر کرده وآن هم خبر قتل چند فرانسوی به دست چند داعشی است. عجب جوسازیای میکنند این ارباب رسانه !!! آنچنان میگویند 17 نفر، 1000 نفر از کنارش بیرون میزند. نمیدانم چه حسابی است که اخبارگویشان هر وقت میخواهد، خبر مرگ 2000 نفر آفریقایی بیچاره را به دست بوکوحرام بدهد، آنقدر خونسرد است کانه میخواهد خبر مرگ چند مرغ را بدهد!!! مگر آدم با آدم فرق دارد؟ مگر مادران آفریقا مادر نیستند؟ و مگر بچه ها در آفریقا در بغل مادرشان گرم نمیگیرند؟ عجب دنیایی درست کردهاند سگها! صهیونیستها را میگویم، اربابان جهان را. خودشان داعش درست میکنند، خودشان میبرندشان سوریه، خودشان آدم میکشند، خودشان صدایش را درنمیآورند، خودشان برشان میگردانند، خودشان ترور میکنند، خودشان صدایش را در میآورند، خودشان ، خودشان .....
آری همین است، جو درست میکنند برای عوام، مردم را طوری بار آوردهاند که فکر میکنند نژادپرست نیستند!!! اما دریغ که هستند، بسیار بیشتر از قبل، فقط مثل همهی کارهای دیگرشان و مثل همهی کثیفیهای دیگر جامعهی غیر دینیشان، یک روکش قشنگ و خوشگل از جنس رسانه رویش انداختهاند.
کاری کردهاند که وقتی خبر ربودهشدن هزاران دختر سوری را از تلوزیونشان به مردم نشان میدهند، کک مردمشان هم نمیگزد، فقط چندتا نچ نچ میکنند. انگار نه انگار آن دختران جوان، عزیزدردانهی پدرهایی هستند، انگار نه انگار آن دخترها برادر دارند، چه میگویم، انگار نه انگار آنها «ناموس» کسانی هستند.
ای جانم به قربانت خمینی جان ، روح منی خمینی، چه عزتی دادهای تو دختران ایران را، چقدر عزیز کردهای خواهر من را، چقدر زندگیام را نه، بلکه «ناموسم» را مدیون توام. چقدر خوب میشناختی تو این سگها را، چقدر خوب میشناختی تو این شیاطین را که گفتی " هرچقدر داد دارید سر آمریکا بزنید."
الحمدالله سید، تو نیستی اما عبایت روی شانهای هست هنوز، تو نیستی اما فرزندان در قنداقهات یکیشان نبض منطقه را در دست گرفته، اسمش را که میآورند داعشیها وارباب داعشیها خیس میکنند خودشان را . فرزندت حاج قاسم شده دلگرمی دختران ایران، چه می گویم شده دلگرمی دختران سوریه و عراق، شده قهرمان لالایی شبهای مادران منطقه.
اربعین را حتما از آن بالا دیدهای ، آنقدر فرزندانت گفتند" کربلا کربلا ما داریم میآییم" که آخر راه باز شد. حیف ، حیف که هنوز بعضیها همان رو کش تزویر را میبینند و اوباما را مردی مؤدب و باهوش، توصیف میکنند. فکر میکنند اگر لبخندی زدی به رویشان و باهاشان دست دادی، مشکلات حل میشود. اما غافل اند از اینکه هر چقدر تو عقب بنشینی دشمن جلو میآید. نمدانم ایران و ایرانی کی باج داده و یا اگر باج داده کی از این راه چیزی عاید مردمش شده که دوستان معتدل راه براه میخواهند بازدن بر سر خودی و داشته های خودی دل کدخدا را با باج دیپلماسی بدست بیاورند. و البته کدام کدخدا که دست روی حمایت هر کس میگذارد آنچنان در بین مردمش بدنام میشود و کارش به فساد میکشد که رسوای عام و خاص میشود. مگر ندیدیم سرنوشت شاه و مبادک و بن علی و امثالهم را که باز عزت را در سر خم کردن جلوی کراواتی های چاقو کش کودک کش میبینیم.
کار بجایی رسیده که عزیزان دیپلمات ختم صلوات گرفتهاند برای مرگ ملک عبدالله ، که شاید مرگ آن پیر سگ، قیمت نفت را افزایش دهد. چرخ سانتریفیوژها که هوا رفت، اما تورم زمین نیامد، اصلش نمیدانم چه ربطی داشت این دوتا با هم ؟!!!! این چرخ چه ربطی داشت به آن چرخ؟. البته ربطش در رای جمع کردن از مردم و جو دادن هم که باشد عقل حکم میکند که راه به بن بست رفته را برگردی تا دیر نشده، تا ظهر نشده. خدا رحمت کند مش رحیم را پدر بزرگم را میگویم، تا یاد دارم همیشه تکیه اش به عصای خودش بود و تا زنده بود عزت داشت.
بگو یا حسن.